خانه حقوق | Khaneye Hoghogh
0

آمریکا باید آماده نبرد همزمان با چین و روسیه شود!/ اوکراین میدان نبرد اول شرق با واشنگتن

به گزارش خبرگزاری دانشجو؛ نشریه “فارین پالیسی” در گزارشی، در بحبوحه اوج گیری تنش ها در چهارچوب “بحران اوکراین” و طرح گمانه زنی های مختلف در مورد حمله قریب الوقوع روسیه به خاک اوکراین، به طرح این سوال می پردازد که اساسا آمریکا در مواجهه با قدرت های نوظهور و در عین حال تجدید نظر طلبی نظیر چین و روسیه، بایستی چه سیاست و رویه راهبردی را در پیش گیرد؟ این نشریه به طور خاص رویکرد دولت بایدن در مواجهه با این پرسش را که معطوف به صرفِ تقابل و رقابت با چین است، زیر سوال می برد و پیشنهادهای خاص خود را ارائه می کند.

فارین پالیسی در این رابطه می نویسد: «در شرایطی که روسیه خود را برای انجام بزرگترین تهاجم زمینی در قاره اروپا از زمان پایان جنگ جهانی دوم تاکنون آماده می کند، یکی از مهمترین پرسش های راهبردی که در قرن بیست و یکم مطرح می شود این است: ایالات متحده آمریکا چگونه می تواند دو قدرتِ تجدید نظرطلب نظیر چین و روسیه را به طور همزمان مدیریت و مهار کند؟ آنگونه که بسیاری از ناظران و تحلیلگرانِ حوزه روابط بین الملل می گویند، پاسخِ این پرسش این است که آمریکا باید واکنش خود را به رویه های روسیه در اروپا معتدل کند تا بتواند بر به اصطلاح تهدیدات گسترده ترِ چین در منطقه ایندو-پاسیفیک متمرکز شود.

البته که یکچنین استدلالی کاملا اشتباه است.

آمریکا یکی از بازیگران موثر جهانی است با این حال توان این را ندارد که میان اروپا و منطقه ایندو-پاسیفیک، یکی را انتخاب کند. در عوض، واشنگتن و متحدانش باید یک راهبرد دفاعی را توسعه داده و ترویج کنند که بتواند هر دو کشورِ چین و روسیه را مهار کنند و در مقابل آن ها، هم بازدارندگی ایجاد کنند و هم در صورت لزوم، زمینه را برای شکست این دو کشور در برهه های حساس فراهم سازند.

در هفته های اخیر، بایدن چند هزار سرباز آمریکایی را با هدف تقویت جبهه شرقی ناتو عازم اروپا کرده است. باید توجه داشت که از منظر آمریکا و غرب، حمله احتمالی روسیه به اوکراین موجب خواهد شد که امنیتِ هفت کشور عضو ناتو که هم مرز با روسیه، بلاروس و اوکراین هست، قویا به خطر افتد. اضافه بر این ها، اگر “ولادیمیر پوتین” رئیس جمهور روسیه در معادله اوکراین موفق و پیروز شود، این سوال مطرح می شود که چرا باید به این باور برسیم که او خود را به همین کشور متوقف خواهد کرد؟

پوتین بارها و بارها تمایلش به ظهور مجدد امپراطوری روسیه را نشان داده و برخی تحلیلگران غربی بیان می کنند که شاید لهستان، رومانی، و یا دیگر دولت های حاضر در منطقه بالتیک، قربانیان اقدامات آتی دولت روسیه و شخص ولادیمیر پوتین شوند. باید توجه داشت که یک حمله موفقیت آمیز روسیه به قلمروِ یک عضو ناتو می تواند به معنای پایان اتحادهای غربی و خدشه شدار شدن اعتبارِ تعهدات امنیتی آمریکا در اقصی نقاط جهان باشد. 

آمریکا تهدید ناشی از چین علیه منافع ملی خود را نیز کاملا جدی تلقی می کنند. در این راستا، “فیلیپ دیویدسون” فرمانده سابق “فرماندهی ایدو-پاسیفیک ارتش آمریکا” پیش بینی کرده که چین می تواند در شش سال آینده به تایوان حمله کند. این جنگی است که ایالات متحده آمریکا قطعا در آن بازنده خواهد بود. اگر چین موفق شود و بار دیگر تایوان را ضمیمه خاک خود کند، عملا تا حد زیادی موفق شده تا نظم آمریکایی در آسیا را زیر سوال ببرد و البته که در ادامه می تواند دستورکاری جهانی را نیز در برنامه خود قرار دهد.

اضافه بر این، روسیه و چین به نحو فزاینده ای در حال همکاری با یکدیگر هستند. در این راستا، همانطور که نشستِ ماه جاری میان پوتین و شی جین پینگ نشان داد، مسکو و پکن در حالِ ایجاد نوعی اتحاد راهبردی عمیق هستند که به طور خاص در عرصه نظامی نیز خود را نشان می دهد. از این رو، این دو کشور می توانند ساختار اتحادهای آمریکا را هدف حمله قرار دهند و یا به نحوی فرصت طلبانه، از فرصت های ایجاد شده به دلیل مشغله‌های بین المللی آمریکا سود ببرند. به بیان دیگر، خطری جدی دال بر جنگ میان قدرت های بزرگ به طور همزمان در مناطق اروپا و ایندو-پاسیفیک وجود دارد.

جهت مخاطب قرار دادن این مساله، بسیاری پاسخ هایی را ارائه کرده و می کنند که کاملا غیرعملی و غیرسازنده به نظر می رسند. دولت بایدن در ابتدا امید داشت که روابط خود با روسیه را در چهارچوبی باثبات و قابل پیش‌بینی قرار دهد و صرفا بر چین و تهدیدات آن علیه خود متمرکز شود. با این حال، پوتین ایده ها و تفکرات دیگری را در سر می پروراند. مساله ای که نمود عینی آن را در شرایط کنونی در قالب “بحران اوکراین” شاهد هستیم. متاسفانه واشنگتن در تحلیل و پیش بینی حرکات و اقدامات رقبای بین المللی خود نظیر چین و روسیه با مشکلات و ضعف‌های جدی رو به رو است. برخی ناظران و تحلیلگران ابراز امیدواری کرده اند که آمریکا بتواند میان چین و روسیه شکاف ایجاد کند و یا حتی با روسیه در مقابل چین متحد شود. با این حال این قبیل رویکردها، واقع‌بینانه نیستند.

در مدت اخیر، یک دیدگاه قالب در میان سیاست سازان و تحلیلگران آمریکایی برجسته شده که اشاره دارد آمریکا باید اولویت اصلی خود را معطوف به مناطقی نظیر اقیانوس های هند و آرام کند و اساسا این مناطق را به اروپا ترجیح دهد. آن ها به طور خاص می گویند که آمریکا منابع  قدرت کافی جهت مقابله با چین و روسیه را در اختیار ندارد. این دسته از تحلیلگران به قدرت چین و ثروتِ آسیا اشاره می کنند و تاکید دارند که آسیا باید در اولویت سیاست خارجی آمریکا باشد. در حالیکه آمریکا به سمت آسیا حرکت می کند، کشورهای ثروتمند اروپایی نظیر آلمان باید بر شدت تلاش های خود جهت تقویت ناتو بیفزایند. در واقع، “راهبرد دفاع ملی دولت بایدن” که ظاهرا به دلیل اوج گیری بحران اوکراین، رونمایی از آن به تاخیر افتاده، بدون ارائه راه حلی مناسب جهت جنگ در دو جبهه، صرفا بر چین و تهدیدات آن علیه آمریکا تمرکز دارد.

با این حال، یک راهبرد خوب، با اهدافی روشن و درست آغاز می شود. این در حالی است که اهداف واشنگتن معطوف به این مساله هسستند که صلح و ثبات را در مناطق اروپا و آسیا با محوریت منافع آمریکا حفظ کند. منافع آمریکا در اروپا بسیار مهم و حیاتی هستند. در واقع، اتحادیه اروپا و  نَه آسیا، مهمترین و بزرگترین شریک تجاری و سرمایه گذاری آمریکا است و اساسا با توجه به اینکه چین و روسیه به دنبال جدا کردن ظرف اقتصادی خود از آمریکا هستند، این اتحادِ تجاری(میان اروپا و آمریکا) برای آمریکا بیش از پیش برجسته شده و از اهمیت برخوردار می گردد. 

اضافه بر این ها، چین اقدام به برگزاری مانورهای نظامی در اروپا و خاورمیانه نیز کرده است. رقابت با چین به معنای رقابتِ جهانی با این کشور است(نَه صرفا رقابت با آن در قاره آسیا). جدای از این ها، شی جین پینگ در حال آزمایش کردن عزم و اراده آمریکا درقضیه اوکراین است و شکی نیست که رویکرد ضعیف غرب و بویژه آمریکا در بحران اوکراین موجب خواهد شد تا پکن در پیشبرد دستورکارهای خود در قبال تایوان، مصمم تر از هر زمان دیگری شود.

اضافه بر این، ایالات متحده آمریکا، فرانسه نیست و مجبور نیست به خاطر محدودیت منابع خود، تصمیمات راهبردیِ غم انگیزی را اتخاذ کند. به طور خلاصه، انتشار یک راهبرد دفاعی که بتواند فقط یکی از رقبای راهبردی آمریکا در عرصه جهانی را مخاطب قرار دهد(امری که انتظار آن در قالب سند راهبردی دفاع ملی دولت بایدن می‌رود)، نوعی برنامه ریزی برای شکست است.

در عوض، آمریکا و متحدانش باید یک راهبرد دفاعی را طراحی کنند که معطوف به ایجاد بازدارندگی و حتی در صورت لزوم شکست دادنِ روسیه و چین در زمان های حساس باشد. وقفه در انتشار سند راهبرد دفاع ملی دولت بایدن می تواند فرصت مناسبی را برای این دولت فراهم کند تا در راهبردهای احتمالی اشتباه خود تجدید نظر کند و رقبای اصلی آمریکا یعنی چین و روسیه را در کنار یکدیگر ببیند و راهبردِ مهار هر دو را در دستورکار خود قرار دهد.

بدون تردید طراحی و ایجاد یکچنین راهبردی پر از چالش خواهد بود. با این حال می توان برخی رویه ها را به عنوان نقاط آغازین پیشبرد یکچنین راهبردی در نظر گرفت. اولا، واشنگتن باید هزینه‌کردهای نظامی خود را افزایش دهد. برخلاف آن هایی که ادعا می کنند منابع محدود موجب می شوند تا گزینه های سختی پیش روی سیاستگذاران قرار گیرند، آمریکا می تواند هم از چین و هم روسیه در بحث هزینه کردهای نظامی پیشی گیرد. آمریکا 24 درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را نمایندگی می کند این در حالی است که این میزان به صورت مجموع برای چین و روسیه 19 درصد است. در سال جاری میلادی، آمریکا 778 میلیارد دلار در موارد دفاعی هزینه خواهد کرد که این میزان برای چین و روسیه مجموعا 310 میلیارد دلار است.

اضافه بر این، آمریکا می تواند هزینه های دفاعی و نظامی خود را به دو برابرِ وضعیت فعلی برساند(در حال حاضر، 2.8 درصد از تولید ناخاصل داخلی آمرکیا در موراد نظامی هزینه می شود). این در حالی است که حتی اگر این افزایش اتفاق بیفتد، این میزان کمتر از میانگینِ هزینه کردهای نظامی آمریکا در زمان جنگ سرد است(در آن دوران 7 درصد از تولید ناخالص داخلی آمریکا در موارد نظامی هزینه می شد). در واقع، با توجه به اینکه جنگ سرد جدید بایستی از منظر آمریکا به همان اندازه جنگ سرد قدیم در جهان مهم شمرده شود، افزایش قابل توجهِ هزینه های دفاعی در آمریکا با تاکید بر فناوری های دفاعی نوظهور در قرن بیست و یکم، کاملا ضروری است.

در این میان امکان دارد برخی اینگونه استدلال کنند که با توجه به خیزش جهانی چین، روزهای ابرقدرتی اقتصادی آمریکا در دنیا به شماره افتاده است. با این حال باید توجه داشت که چین در داخل خود با برخی چالش های خاص رو به رو است که این مساله نیز بدون تردید بر عملکرد آن تاثیرگذار خواهد بود.

طرز تفکر خاصِ شی جین پینگ رهبر چین در مورد مدلِ رشد چینی که با سرکوب بخش خصوصی چین و عقب راندن اصلاحات اقتصادی و همچنین در پیش گرفتن دیپلماسی تهاجمی در عرصه بین المللی همراه است، عملا معادلات زیادی را به هم زده است. در نتیجه، اقتصاد چین حالتی از رکورد را تجربه می کند. چشم انداز اقتصادی بلند مدت روسیه حتی وضعیت بدتری را نیز دارد. در کوتاه مدت، حتی اگر چین و روسیه بخواهند علیه آمریکا دست به اتحاد راهبردی بزنند، باز هم آمریکا شانس غلبه بر هر دو طرف را دارد.

اضافه بر این ها، آمریکا می تواند به نحو فعالی متحدانش در اروپا و منطقه ایندوپاسفیک را جهت ایجاد یک “راهبرد دفاعیِ جهان آزاد” تشویق و ترغیب نماید. ایالات متحده آمریکا و متحدان رسمی آن حدودا 60 درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را در اختیار دراند و در کنار یکدیگر به راحتی می توانند منابع لازم و کافی جهت حفظ توازن مطلوب نظامی علیه چین و روسیه را در اختیار داشته باشند. اتحادهای از پیش موجود نظیر ناتو در اروپا و اتحادها دوجانبه در آسیا می توانند با ترتیبات مکملی نظیر “گفتگوی امنیت چهار ضلعی” یا “کوآد” همراه شوند.

از این رو، متحدان آمریکا باید کارها و اقدامات بیشتری را در زمینه تقویت بنیان های دفاعی خود انجام دهند با این حال اگر این دسته از کشورها حمایت آمریکا را از دست بدهند و حتی این کشور(آمریکا) قاره اروپا را رها کند، تا حد زیادی قادر نخواهند بود به اهداف خود در زمینه مذکور دست یابند. واشنگتن باید به نحوی فعال جدای از تامین نیازهای دفاعی متحدانش، زمینه را برای تقویت ظرفیت های “دفاع از خودِ” متحدانش نیز فراهم سازد. در این راستا متحدان آمریکا باید تا حد زیادی برنامه ریزی های نظامی و همچنین به اشتراک گذاری اطلاعات حساس میان یکدیگر را در دستورکار خود قرار دهند. در عین حال باید نوعی تقسیم کارِ منطقی در زمینه دستیابی به تسلیحات نیز مد نظر قرار گیرد.

متحدان اروپاییِ آمریکا باید در زمینه های زرهی و توپخانه ای سرمایه گذاری کنند، این در حالی است که متحدان آسیایی این کشور باید اقدام به خرید گسترده مین های دریایی، موشک های هارپون، و زیردریایی های مختلف کنند. ارتش آمریکا باید اروپا را در اولویت خود قرار دهد این در حالی است که نیروی دریایی آمریکا باید منطقه ایندو-پاسفیک را مورد توجه قرار دهد و نیروی هوایی این کشور نیز به هر دو منطقه باید توجه داشته باشد. اضافه بر این، آمریکا باید توانمندی های راهبردی نظیر چتر هسته ای، توانایی های حمله متعارف جهانی و برخی ظرفیت‌ها نظیر موشک های هایپرسونیک، و منابع اطلاعاتی و جاسوسی خود را نیز به شرکا و متحدانش عرضه کند.

در نهایت باید گفت، اگر لازم باشد، آمریکا می تواند تا حدی خاطرات دوران جنگ سرد خود را مرور کند و برای جبران مزایای طرف های مقابل خود در زمینه قدرت محلی و برتری در زمینه تسلیحات متعارف نظامی، بیش از هر زمان دیگری به توانمندی های اتمی خود تکیه کند. حضور تسلیحات هسته ای تاکتیکیِ آمریکا در اروپا کمک زیادی به ایجاد بازدارندگی گسترده در برابر ارتش سرخ شوروی برای دهه ها کرد. به نحو مشابهی، ایالات متحده آمریکا می تواند به حملات هسته ای غیرراهبردی نیز جهت ایجاد بازدارندگی و به عنوان آخرین گزینه، جهت خنثی سازی تهاجم آبی-خاکی چین به تایوان و یا تهاجم روسیه با استفاده از تانک به خاک اروپا اقدام کند.  

شکی نیست که ریسک ها و تهدیداتی نیز با گزاره بازدارندگی هسته ای همراه هستند با این حال، تسلیحات اتمی نقشی کلیدی در راهبرد دفاعی آمریکا برای قریب به سه چهارم از قرن اخیر بازی کرده اند و احتمالا یکچنین نقشی را در دهه های آتی نیز بازی خواهند کرد.

ایجاد بازدارندگی در برابر چین و روسیه به طور همزمان، کاری آسان نخواهد بود با این حال، این گزینه بهتر از آن است که واشنگتن وانمود کند صرفا می تواند با یک ابرقدرت،مقابله و رقابت داشته باشد. “فرانکلین روزولت” رئیس جمهور سابق آمریکا، پیروزی تنها در یک جبهه را در جریان جنگ جهانی دوم انتخاب نکرد. بایدن نیز باید راه وی را دنبال کند و از این طریق، از منافع آمریکا در اروپا و منطقه ایندو-پاسیفیک به طور همزمان دفاع کند».

انتهای پیام/

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *